یکی از سوالاتی که در میانه ی راه با مشخص شدن ابعاد بزرگتر نشر نامه ی رهبر انقلاب با آن مواجه شدیم، این بود که:

با وجود این که بعضی از ما نه خود را برای ایجاد ارتباطات بین المللی آماده کرده بودیم و نه بر روی شناخت عمیق و هدفمند منابع اسلامی و محتواهای دینی تمرکزی داشتیم، چرا در چنین شرایطی امام خامنه ای باید انتشار چنین نامه ای را با این ملزومات - هر دو مورد بالا از ملزومات نشر این نامه بودند و هستند- کلید بزنند؟

کمک شما دوستان در کامل شدن ابعاد پاسخ این سوال در ذهنم منجر به این شد که آن را با شما در میان بگذارم:

برای این که مساله قدری روشن تر شود تصور کنید مثلاً امکان داشت قبل از انتشار این نامه، یک سری تشکیلات با همین هدف به وجود می آمد؛ افرادی جمع می شدند و تخصص های مورد نیاز را با یک همفکری واحد در این مسئله، و راهبردهای مشخص سازماندهی میکردند؛ از هنرمندان حوزه ی تصویری گرفته تا سایر ابزارهای مورد نیاز را در این تشکل جمع میکردند و بعد هم با فراهم کردن بسترهای این موضوع، اقدام به نشر این نامه ی تاریخی می نمودند.

اما این کار انجام نشد!

چرا؟

پاسخ به این سوال، از زوایای گوناگون، باعث خواهد شد تا قدری بیشتر با منظومه فکری رهبر معظم انقلاب آشنا شویم:

آنچه به نظر می رسد این است که درست است که مخاطب این نامه و در واقع گیرنده ی این نامه، جوانان غربی هستند، اما باید متوجه باشیم که فرستنده ی این نامه، امام یک امت است!

واژه ی امام را از سر علاقه و ارادت به آیت الله خامنه ای به کار نبرده ام؛ مراد من تعبیر دقیق و آن مفهومی است که در پشت واژه ی "امام" قرار دارد. امام کیست؟

"خواجه نصیر الدین طوسی امامت و امام را به«ریاسة عامة فی امور الدین و الدنیا»(1)تعریف کرده است. لذا امام یعنی کسی که عامه مردم را در تمامی امور دنیوی و اخروی به سوی کمال تام و تمام خود راهنمایی میکند."

با این تعریف، مسئله قدری روشن تر خواهد شد؛ با این معنا، در می یابیم که امام خامنه ای، با این نامه، همه ی آحاد مردم را در جهت رشد هدایت می کند؛ مخاطب نامه جوانان غربی هستند که با رسیدن پیام به آنها، پرسش هایی در ذهن شان شکل میگیرد و بستر مناسبی برای تحولات فکری و رشد آنها خواهد بود؛ از طرف دیگر، جوانان کشورمان هم که به تکلیف خود در قبال این نامه پی می برند، در موقعیت جدیدی قرار می گیرند که بستر رشد آنها را فراهم میکند؛ در این حالت ما، به عنوان نامه رسانها، مجبوریم خود را تقویت کنیم و الزامات مختلفی که برای پیش بردن کار لازم است را در خود به وجود بیاوریم.

مثال مناسب این مسئله، همان مربی شنا است که برای آموزش شنا، اولین کاری که میکند، بی مقدمه به آب انداختن شاگردانش است؛ در این حالت، فرصت این نیست که شاگرد به این فکر کند که بهتر است قدری مبانی نظری شنا را ابتدا بیاموزم و بعد در محیطی کنترل شده و بی خطر، کم کم این فن را به دست آورم؛ بلکه لزوم اقدام در لحظه، باعث می شود تا شخص بی هیچ درنگی به شکل عملی، مهارتهای اولیه را در خود کسب کند و البته که مربی هم راهکارها را همزمان در اختیار او قرار میدهد و از دور مراقب او است.

در این مسیر، همه ما کمابیش این مسئله را تجربه کرده ایم که برای انجام وظیفه ای به نام "رساندن نامه" به گیرنده اش، مجبور شده ایم مهارتهای جدیدی را در خود تقویت کنیم؛ مطالعه زبان های خارجه، هدفمند کردن فعالیتها در شبکه های اجتماعی(که بعضی از ما تا قبل از این، صرفاً فعالیتهایی پراکنده و غیرهدفمند را در این فضا داشتیم)، فرا گرفتن مهارتهای هنری(گرافیک، ویدئو و...) و...

همه ی اینها در جهت رسیدن به یک هدف مشخص و کاملاً تعریف شده است؛ هم رشد جوانان کشورمان و هم ایجاد سوال برای جوانان غربی! همانطور که در نامه هم امام خامنه ای به آن اشاره کرده اند، "آینده از آن جوانان" است.

1- استاد شهید مطهری – امامت و رهبری – انتشارات صدرا – چاپ چهاردهم – 1372 – ص92