همانطور که در مطلب قبل گفته شد، برخی آسیبهای روند فعلی فعالیتها به نظر نگارنده ی این مطالب رسید(که در سه بخش کلی قابل ارائه است) که در حد وسع خود سعی میکنم آنها را با شما در میان بگذارم.

اولین موضوع در این همفکری را تحت عنوان زیر، در نظر گرفته ام:

دخالت دادن برداشتهای شخصی به جای توجه به متن اصلی نامه و تبعات آن

یکی از مواردی که باید به آن اشاره کنم، به وجود آمدن برخی "قرائت های شخصی" از نامه ی رهبری در بین ماست؛ به این معنی که بعضی از دوستان،(احتمالا طی تجربیات خود) به این نتیجه رسیده اند که نامه ی امام خامنه ای را "دعوت به اسلام" دیده اند و از این رو، با در نظر گرفتن دلایلی، تصمیم به تبلیغ تشیع و اسلام و... گرفته اند.

- دعوت به گرایش خاص؟

این مسئله ی بسیار مهمی است از آن جهت که نشان دهنده ی یک سوءتفاهم شکل گرفته، در ذهن ما نسبت به نامه ی رهبر انقلاب است. با دقت در این نامه و سبک ارتباط گیری فطری که در آن نسبت به مخاطب وجود دارد، متوجه می شویم که این نامه، دعوت صریح به اسلام نیست؛ شاید بتوان گفت نتایج این نامه، گرایش برخی افراد به اسلام باشد، اما آنچه از متن نامه بر می آید، دعوت به اسلام نیست، چه رسد به آنکه دعوت به یک گرایش اسلامی به نام شیعه باشد. "من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید"

این نکته ی مهمی است که ما نسبت به محتوای نامه و روش هایی که برای دعوت مخاطبان آن به تفکر در آن وجود دارد، دید مناسبی داشته باشیم؛ این که ما به عنوان "نامه رسان" در این زمینه فعالیت می کنیم، ایجاب میکند که سعی کنیم وظیفه مان را به بهترین نحو انجام دهیم(توضحیات ش1). به هر ترتیب، همان طور که بسیاری از صاحبنظران این روزها اشاره دارند، این نامه، دعوت به اسلام نیست. بلکه این نامه دعوت به تفکر است.

اصلا این که در متن نامه به این موضوع اشاره شده که "اصرار نمیکنم که برداشت مرا بپذیرید" به چه دلیل است؟ و چرا این نامه را دعوت به اسلام و یا تشیع نباید دانست؟

- مقایسه با موارد مشابه دعوت به اسلام

برای پاسخ به این سوال، بد نیست برخی موارد مشابه را بررسی کنیم که در آنها، دعوت به اسلام و یا یک گرایش خاص اسلامی وجود دارد، تا قدری موضوع روشن تر شود و تفاوت این نامه با سایر دعوت ها بیشتر مشخص شود:

همه ی ما کمابیش درباره ی شبکه های ماهواره ای مختلفی که در زمینه موضوعات اسلامی فعالیت میکنند، مطالبی شنیده ایم؛ وجه مشترک این گروه ها، استفاده ی آنها از ظرفیت رسانه های همگانی است و اختلاف آنها در مسئله ی "جهت" دعوتی است که انجام می دهند.

به طور عام، آنچه در این شبکه ها رخ میدهد، رفع شبهات و یک نگاه کلی است: "بیاید آن طور که من پیشنهاد می کنم باشید" و "این راهی که من به شما می گویم، تنها راه سعادت است و با گرایش شما به این راه، فواید بسیاری به شما خواهد رسید."

- شما هم میخواهید مجبورمان کنید؟

اما آنچه در این نامه دیده میشود، هیچ یک از موارد بالا به طور صریح نیست؛ شاید بپرسیم چرا؟

طی صحبت هایی که با شما دوستان داشتم و اطلاعاتی که با هم رد و بدل کردیم در مورد عکس العمل جوانان غربی، مشخص شد آن چه در غرب رخ می دهد، باعث میشود تا دعوت به یک فرقه ی خاص، در نگاه اول، مورد تردید و حتی بی اعتنایی زیادی قرار بگیرد؛ چرا که جوانانی که با آنها برخورد داشتیم، بعضاً اشاره داشتند به این مسئله که

"شما هم مثل مسیحیت هستید که فقط خودتان را بر حق می دانید و میخواهید بقیه را مجبور کنید که مثل شما بشوند و..."

تصور میکنم جمله بالا، خیلی زود همه ی ما را به این نتیجه برساند که چرا در روش دعوت به تفکر که در نامه ی امام خامنه ای وجود دارد، ایشان صراحتاً اشاره میکنند که "من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید."

وقتی مروری بر فعالیت های ماهواره ای و رسانه ای در زمینه دعوت به اسلام داشته باشیم، خواهیم دید که بازار این دعوت های مختلف و متفاوت چقدر شلوغ است و هر کس به راهی متفاوت دعوت میکند؛ و تصور کنید در این چنین فضایی، اضافه شدن یک دعوت دیگر به راهی جدید، چه آورده ای برای ما خواهد داشت؟ به جز آنکه مخاطب غیرمسلمان، با دیدن این کثرت و اختلاف و بازار شلوغ تبلیغ کننده های متفاوت، بیش از آنکه برای رسیدن به حقیقت، به این مسیر تمایل پیدا کنند، از آن فاصله خواهند گرفت.

اما زمانی که در میان این دعوت ها، شخصی به جای دعوت به راه خودش، مخاطب را به تفکر دعوت کند، مسئله بسیار متفاوت خواهد بود؛ آن هم شخصی که در دوره ی پیری اش به سر می برد و حال، با زبانی متواضع، از جوانان دعوت میکند که "برای ساختن آینده خود، با تفکر و جستجوی حقیقت قدمی بردارند".

بدیهی است که این نامه، با جامعه شناسی و مخاطب شناسی غربی انجام شده و مولفه های مختلفی که در دعوت به تفکر نیاز است، بسیار دقیق و هدفمند در آن مورد توجه قرار گرفته است.

نیت خیر اما...

تصور کنید کسی برای نشر نامه به این نتیجه برسد که "اگر برای نشر این نامه، از تفکر شیعه سخنی نگوییم، وهابیت گسترش پیدا میکند و ممکن است این جوانان منحرف شوند و..."؛ البته این دغدغه ی مقدسی است اما باید توجه داشته باشید که با توجه به توضیحات بالا، این نتیجه از این راه، چندان قابل دستیابی نخواهد بود؛ چون لازم است برای پاسخ به دغدغه ی مقدسی که دارید، از راه های موثری این کار را انجام دهید؛(همانطور که در شرایط امر به معروف وجود دارد که باید از راهی اقدام کرد که احتمال اثر بدهیم) و برای تأثیرگذاری، لازم است بر اساس ویژگی های مخاطب، این دعوت به صراط مستقیم را انجام دهیم؛ و صرف این که هر دعوتی کنیم، مأجور باشیم، به نظر میرسد به این سادگی ها هم مورد تأیید کارشناسان این حوزه نیست.

چطور باید از گرایش به تفکرات انحرافی(مثل وهابیت تکفیری) جلوگیری کنیم؟

اما پاسخ این دغدغه به چه شکل است؟ چطور باید از گرایش به تفکرات انحرافی(مثل وهابیت تکفیری) جلوگیری کنیم؟

تصور میکنم پاسخ به این سوال، در محتوای نامه موجود است؛ به این معنا که اگر محتوای نامه را بدون تغییر و تفسیر، و صرفاً همان متن را به دست مخاطب غربی برسانیم، منطق به کار رفته در این نامه، و نکاتی که به آنها اشاره شده است، به نحوی است که این دغدغه را برطرف میکند؛ پیشنهاد میکنم یک بار دیگر به جملات زیر توجه کنید:

"اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند."

"با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید."

به نظر می رسد اگر این نامه، به تنهایی منتشر شود، نکات بازدارنده ای برای جلوگیری از گرایش به تکفیر و ... در آن وجود دارد؛ حین نوشتن این متن، به این حدیث برخوردم که حضرت امام رضا(ع) فرموده اند: "اگر مردم بدانند که کلام ما چه اندازه زیباست بی‌شک از ما پیروی می‌کنند"؛ کافی است تا شخصی به قرآن و سیره حضرت رسول (ص) مراجعه کند؛ اگر واقعاً به منابع دست اول مراجعه کند، تقریباً بعید است که به سمت این گرایش های انحرافی برود.

توضیحات پایانی:

1- این که ما به عنوان "نامه رسان" در این زمینه فعالیت می کنیم، ایجاب میکند که سعی کنیم وظیفه مان را به بهترین نحو انجام دهیم و چنانچه ایرادی در کارمان وجود دارد، به هر نحو سعی کنیم که آن را برطرف کنیم و برای حل این مسئله، گاهی نیاز داریم با اساتید و صاحب نظران حوزه های مختلف کاری، گفتگو و از آن ها کسب تکلیف کنیم. میخواهم بگویم هیچ راهی بر روی ما بسته نیست که بخواهیم بخاطر آن، از وظیفه مان کوتاه بیاییم، هر چه باشد، جوابی برای حل آن وجود دارد.

لینک مرتبط:

فرهنگ نیوز: نتیجه نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی چیست؟

(در مطالب این، توضیح جزئیات موضوعات دیگری که در مورد همفکری ذکر شده است ادامه دارد...)